مـن که تسبیح نبودم تـو مرا چرخاندی
مـُشت بَر مهرهء تنهایــی من پیچاندی
مهر ِ دستان ِ تو دنبال ِ دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن ِ مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفتهء خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مــرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود، خدا شاهد ِ ماست
بر لبت نام ِ خدا بود و مرا رقصاندی
دستِ ویرانگــر ِ تو، عــادت ِ چرخیدن داشت
عادَتت را به غلط ، چرخهء ایمــان خواندی
قلبِ صد پاره من مهرهء صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گـــُمشده را لــرزاندی
جمع کن رشتهء ایمــان ِ دلم پاره شده ست
مــن که تسبیح نبودم تـــو چــــرا چرخــاندی؟
به به به


عجب شعر قشنگی
چه شعر پر مغز و پر مفهومی
کدوم آدم با سواد و معلوماتی این شعر به این زیبایی رو واستون فرستاده؟؟؟
اصلن حرف نداره بخدا
دیدیدش
یْک عجوبه ایست
ماه
استاد من قبل از اینکه تعریف و تمجید شما رو بخونم از یزد واستون قطاب آورده بودم- بعدا نزارید به حساب اینکه ازم تعریف کردید و من جو گیر شدم
آمدم اهواز حتما می رسم خدمتتون-
قطاب قطاب قطاب
ما هم قطاب و باقلوا می خوایم خوب یعنی چه..
استاد راستی من تا الان این شعر رو نخونده بودم همیشه سرسری میگذشتم ولی حالا که خوندمش حال کردم
منظور شاعر از گمشده من بودم ؟
میدونی که من واسه همه یه گمشدم
گم و گور شده
نه ببین اشتباه نکن. ایهام داره ... توجه ننمودی؟
احسسسسسسسسنت بر صنایع ادبی
یعنی چی ؟؟؟

این چی بود دیگه ؟؟؟
گم و گور شده یعنی چی ؟؟؟
خوب ترکیب اضافی است دیگر از دوستان ادیب وبلاگ بپرسید