یــادگــار

هــر چنــد جوانیــد .... سیمــرغ جـهانیــد

یــادگــار

هــر چنــد جوانیــد .... سیمــرغ جـهانیــد

تمدید مهلت تکالیف زبان

نمایندگان محترم کلاسهای زبان 

لطفا تا چهارشنبه 17 اسفند تمرینات را تحویل گرفته و تاریخ تحویل تمرینات هر شخص را در بالای برگه ی او بنویسید. 

کسانی که بموقع تمرینات را تحویل داده اند امتیاز بیشتری نسبت به کسانی که با تاخیر برگه ها را تحویل می دهند،دارند

نظرات 49 + ارسال نظر
تنبل تنبلا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ق.ظ

هر اهنگی که گوش میدهم
به هر زبانی که باشد بغضم را میشکند
نمیدانم
بغضم به چند زبان دنیا مسلط است1!!!!!

[ بدون نام ] شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ب.ظ

سلام استاد از کی باید بپرسم امروز دانشگاه تعطیله یا نه هیچکس نمیدونه

آموزش دانشگاه

لوک شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ

چه باید کرد اگر درباغ سیمانت گل عشقی نمی روید؟

اصلاحیه شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ب.ظ

چه باید کرد اگر در باغ سیمایت گل عشقی نمی روید

شروین یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ب.ظ

مردها
غمهایشان را خوب بلدند بسوزند
فندک می خواهد و سیگار برگ و یک جام شراب!
تاثیرش کم از فریاد نیست.
سوختمشان
عمیق و سنگین دودشان کردم...
همین امروز که باران می بارید
و تنهایی ام بیشتر توی ذوق می زد
دودشان کردم.
و اندام هر لوندی را لغزیده بر اندام خودم تصور کردم
الا تو....

شروین یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ب.ظ

تو به احساست بیاموز نفس نکشد
هوای دل ها آلودست
اینجا
فاصله یک عشق تا عشق بعدی
یک نخ سیگار است...
(تقدیم به تنبل تنبلا- همه چیز می گذره و رفتن هیچ کس ارزش ناراحتی نداره)

شروین یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ

همه نیمکت های پارک دو نفره اند!!!
بی خیال
روی زمین می نشینم

تنبل تنبلا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ب.ظ

مرسی شروین جون!!!!
از یک جایی به بعد دیگه نه دست وپا میزنی
نه دل دل میکنی
نه گریه میکنی
نه حرف میزنی
از یک جایی به بعد فقط سکوت میکنی و
سیگار میکشی

تنبل تنبلا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ب.ظ

دلتنگی ام را دوست دارم
یادگار کسی است که دوستش دارم ،اما کنارم نیست...

گمشده یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:30 ب.ظ

استادم یوقت بر ما خرده نگیری ها بگی !!! توهین نکردم ها استاد فقط خواستم به دوستان عزیزم بگم بجای سیگار و این گونه افکار و عاشق شدن های بیخودی فکر نون باشن که خربزه آبه جونه خودت حیف نیست زندگی زیبا را با این افکار سیاه کنین استادی شما یه چیزی بگین فقط نشستی داری نیگا میکنی میخندی اشکال نداره استادم خرابه خندهاتم بخند که درمان هر دردی خنده است .

گمشده دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ق.ظ

استاد این چه وضعیتی درست کردین واسمون بابا بیا تو این سال جدید رویتونو عوض کنین خوبه بخدا ادم یکم تغییر کنه
آخه شما از همون اول ترم شروع کردین به تکلیف دادن و اذیت کردن بخدا دیگه گذشت زمانی که میگفتن تکلیف عید میدادن مشق شب میگفتن شما حتی جوابه مارو هم نمی دین که با این یه دست چی کار کنم حتی نمی تونم قاشق غذاخوری بگیرم دستم بعد میگین باید تکلیف بیارم ؟؟؟؟

همانگونه که تایپ می کنید جمله بنویسید

گمشده دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ق.ظ

قابل توجه دانشجویان عزیز
بنده این بی حوصلگی خسته شدم
هرچی هم تو اینترنت سرچ میکنم چیزه بدرد بخوری پیدا نمی کنم
لطفا اگه کسی چیزه جالبی داره یا ادرسی که بشه توش مطالب خنده دار و باحال پیدا بشه واسه ما بفرسته که از این خستگی دربیام
باتشکر از لطف همتون

شروین دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ

گاهى جلوى آینه مى ایستم...
خودم را در ان میبینم...
دست روى شانه هایش میگذارم..
و میگویم : چه تحملى دارد...
دلت...

شروین دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ

دنیاى ما پراز دست هائى است..
که خسته نمى شوند از نگه داشتن نقابها..

شروین دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ق.ظ

ســـــــــــــــــاکت که می مانی...
میگذارند به حساب جواب نداشتنت!
عـــــــــــــــــــمراً ...
بفهمند داری جان میکنی تا حرمــــــــــــــــــــــــــــــتهـا را نگه داری...

استاد عزیزم این مطلب رو فقط به احترام شما نوشتم که بعضی ها متوجه باشند همیشه جوابی واسه حرفهای بی ربط هست اما طرف حسابت هم باید درست و حسابی باشه که جوابش رو بدی

سخت است ...

شروین دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ق.ظ

کوچکترکه بودیم ایمانمان بزرگتر بود بادبادک میساختیم نمیترسیدیم بادنباشد

شروین دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ق.ظ

خـواستـــم گلــه کنــم ،
از نـا مهربانــی هایــت!
امــا.......
خـوب کــه فکــر میکنــم
مـــن
بی مقدمــه عاشــق تـــو شـدم

تنبل تنبلا بزن زنگو

تنبل تنبلا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ب.ظ

بهترین دوست خواهی بود حتی اگر سختی راه چشمانت را ا ز من دور کند
و بهترینی حتی اگر طنین صدایت به گوش من نرسد...

تنبل تنبلا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ب.ظ

شروین جونم
حس و حالم خوش نیست همه چی داغونه
یکی باید یاشه اونو برگردونه.....

تنبل تنبلا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ب.ظ

دیدی شیشه های ماشین را وقتی ضربه ای میخورندو می شکنند؟
دیدی شیشه خرد میشود ولی از هم نمیپاشد!!!!
این روزها همان شیشه ام
خرد و تکه تکه
از هم نمی پاشم ...

sharghi دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ

چی شده همه تریپ غمگین برداشتین
ناسلامتی چند روز دیگه عید

استاد شماهم بیاین دیگه همه دلشون تنگیده

عیدی ی ی ی ی

علیپور دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ب.ظ

بابا استاد ایران نیست
اه
چند ماهه به دنیا اومدین

حالا کو تا عید شرقی جان

بزار بچه ها تو حسشون باشن

ایران نباشم اینترنت که می توانم گیر بیارم!
خسته نشدید از این همه دل مردگی!!!؟

sharghi دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:51 ب.ظ

آقای علیپور به کامنتای من گیر دادیا

استاد شیطونی کردید رفتید مسافرت تا مدیر گروه نشید؟؟؟

حالا استاد میگه چه ربطی داره

باید می رفتم

علیپور دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:16 ب.ظ

نه شرقی جان الان میاد میگه

علیپورررررررررررررررررررررررررر
خداییش استاد باحالی بود خدا حفظش کنه و تنش همیشه سالم باشه

beh دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ

این رو میزارم که بچه ها برن دانلود کنن و بخونن تا حوصلشون سر نره..
http://www.p30i.com/forum/t22613.html
اسم کتاب اینه:
سنگ فرش هر خیابان از طلاست...
برای بچه های مدیریت خوبه....

متشکر
من به سایت مذکور رفتم اما تا عضو نشوید اجازه ی دانلود فایل را نمی دهد...اگر فایل را دارید برای من بفرستید تا در سایت بگذارم

گمشده سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ

استادی سلام
حالتان خوبه تنهایی رفتی سفر یا با عیال یا با بر و بچ رفتین مسافرت خارج از ایران استاد میگم این خارج از ایران کجاست که هر وقت ترم تمام میشه اگثر استادا میرن خارج از ایران بگید یه جایی هم پیدا کنن که ترم تموم میشه دانشجوها هم برن خارج از ایران ..
با سپاس از لطفتان به . ولی یه سئوال چرا اصلا دانلود نمیشه .
استادم بهتون خوش بگذره
چقدر این حال و هوای دلگرفتگیتون حوصلم رو سر برده خسته شدم از دستتون

انشالله مدرس می شوی میفهمی

علیپور سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ق.ظ

استاد رسیدن بخیر
نه آخه هیج جا بجز ایران اینترنت پر سرعت نداره
چرا کامنت ها منو پاک میکنی؟؟؟؟؟؟
نمیگی دلم میشکنه؟؟؟
نمیگی احساساتم جریحه دار میشه؟؟؟؟
نمیگی بچه تو سن رشده میخوره تو ذوقش رشد نمیکنه؟؟؟

از قدیم گفته اند
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
من اگر کسی تنه به تنه ی دیگری بزند ناچارم پستهای ایشان را حذف کنم
حجم مطالب هم بسیار بالاست که فرصت ویرایش نمی دهد
در هر صورت حدود را باید رعایت کرد

علیپور سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ق.ظ

پسر یه اشتباهی میکنه ، دختر سرش داد میزنه
پسر بعدش معذرت خواهی میکنه
----
دختر یه اشتباهی میکنه ، پسر سرش داد میزنه دختر میزنه زیر گریه
لامصّب بازم پسر معذرت خواهی میکنه
:-|

علیپور سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ق.ظ

تو روح اونایی که وقتی بچه بودم ازم می پرسیدن 1 کیلو آهن سنگین تر یا 1کیلو پنبه, منم میگفتم:1کیلو آهن همه میخندیدن بهم!!!!!
یعنی بهم گفتن که میگما

علیپور سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ

تقدیم به تموم دلمرده های گروه منهی یکی

چه فرقی می کند..در سیرک یا در خانه؟!!
خنده ات که تلخ باشد،دلت کــه خون باشد،تو هم دلقکی

گمشده سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ

استادی
من چی جوری تایپ میکنم یکم بهم بر خورد ها اگه بخوام اینجوری که تایپ کنم بنویسم که اصلا نمی تونی بخونی استادی اونوقت همین طوری یع نمره ای میدی .
نه استادی من خوشکلتر می نویسم
استادی بگم که بعد نگی نگفتی استادی من تا حالا سرکلاست نبودم ها چون دستم شکسته بعد از سال اولین جلسم که شما بودین منم میام

مستعد یقه گرفتن و دعوا کردن هستید.....

... سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ب.ظ

تلخ میگذرد
این روزها را میگویم
که قرار است
از تو ...
که ارام جان لحظه هایم بودی
برای دلم !
یک انسان معمولی بسازم!!!!!

وقتی ... اید
نمی شود شناختتان
و وقتی شناخته نشوید
نیستید در بازی زندگی

گمشده سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:42 ب.ظ

گاهی بهتر خاموش باشی و در سکوت حرفهایت را به دیگران بفهمانی ...
ای تویی که این روزها را برایم سخت کرده ای نمی دانم به چه می اندیشی کاش و ای کاش می دانستم به که می اندیشی تا در یک لحظه آنرا برایت بیاورم تا بدانی که همیشه به تو می اندیشم ..
استاد هر روزم از دیروزم داره تنگ تر میشه و نفس کشیدن برایم سخت تر ..
چرا اینگونه اند این ادمیان ... چرا

برخود بیافزایید تا محتاج آدمیان نباشید

sharghi سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ب.ظ

نخیر مثل اینکه همه دارن از دست میرن
به عید داریم نزدیک میشیم نه به ماه محرم

حرفمو پس میگیرم گفتم خوش به حال بچه های این ترم. ترم قبل استاد انقدر غیبت نداشت

دوجلسه غیبت داشتم

علیپور سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ب.ظ

به یکی میگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می کنی؟
می گه می رم بالای درخت .
می گن: تو دریا که درخت نیست
یارو می گه: مجبورم می فهمی ؟ مجبورررررم

گمشده چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ق.ظ

سلام استاد
راست میگی استاد باید بر خود بیافزایم و بدانم هر کس که لایق باشد قدر مرا خواهد فهمید مرسی
استاد ولی در عجبم چرا اینگونه اند این ادمیان تا کمی راحت میشی خودمونی میشی با کسی یه افکاری میاد تو ذهنشون که نگو
استاد من یکی رو خیلی دوست دارم ولی هیچوقت بهش نگفتم میخوام بدونم خودش میفهمه یا نه ..

انشالله که به خواسته ی خود برسید

...تنبل تنبلا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ق.ظ

درون من زنی زندگی میکند به غایت بینهایت لجباز!!!
استین به فراموشی تو که بالا می زنم...
با همان سماجت کودکانه اش
موبه مو سمفونی صدایت را در گوشم اجرا میکند

علیپور چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ب.ظ

کی میگفت: باید از کنار مشکلات زندگی با سرعت عبور کنی و بگی مییییگ میییییییگ !
اما انگار نمی دونست مشکلات نشستن رومون و میگن انگوررررررری ، انگورررررررررری

نه نه اینم پاک کن تو رو خدا تعارف نکن استاد
یعنی چند بار پاک کردین که میگم آ
ولا به خدا با ای نوناشون

از بس که زیاد می نویسید!!!!!!!

إیمان چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ب.ظ http://imanabbasi.blogfa.com

سلام رحمان جان
اسمش شجاع دل است
Brave heart

نفس پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ق.ظ

سلام استاد رسیدن به خیر

متشکر

گمشده پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ

مرسی استاد جون
خواسته من سلامتی شماست و سلامتی تمام ادمای خوبه واقعا از این خوشحالم که هنوز هستن ادمای خوب هرچند که روز به روز تعدادشون داره کمتر میشه و خوبی و خوبی کردن روز بروز کمرنگ تر و کمرنگ تر میشه و بقولی :
بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود ، بیخودی حرص زدیم ، سهممان کم نشود . ما خدا را با خود ، سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم . ما به هم بد کردیم ما به هم بد گفتیم ما حقیقتها را زیر پا له کردیم و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم . روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم . از شما میپرسم : ما که را گول زدیم ؟؟؟؟
دکتر شریعتی
زیباست نه استاد و حقیقتی تلخ ...

حقایق رو ما میسازیم

sharghi پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ

استاد یه فوضولی؟؟؟

از بیستم تا کی کلاساتون برگزار میشه؟؟منظورم تا قبل از تعطیلاته

هفت روز

تنبل تنبلا پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ب.ظ

طوفانی ام میکنی
با چشمهایی که
ارام تر از ارامش است!!!!!

نیلو پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:05 ب.ظ

تقدیم به شرقی
عید در راه است،شروع به خانه تکانی کردم،به خانه دل که رسیدم محبتت رابرداشتم نه غباری داشت ونه کهنه شده بود. مهرت جاودانه دردلم خواهدماند!

اه پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ب.ظ

علیپور علیپور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

علیپور جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ق.ظ

خو نکبت ای شکلکا چی یه ؟؟؟
تو روح گلگونت تار عنکبوت؟

علیپور جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ق.ظ

دختر کوچکی با معلمش درباره ی نهنگ ها بحث میکرد.
معلم گفت : از نظر فیزیکی غیر ممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد، زیرا با وجود این که پستاندار عظیم الجثه ای است ، اما حلق بسیار کوچکی دارد.
دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس توسط یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانی شده بود تکرار کرد که نهنگ نمیتواند انسان را ببلعد. این از نظر فیزیکی غیر ممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتی به بهشت رفتم از حضرت یونس میپرسم.
معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چه؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید!!!!
:-)

ن.س جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ

سلام. دیروز پنجشنبه 18اسفندماه بانوی ادبیات ایران ، سیمین دانشور ، دارفانی را وداع گفت .. ادانشور متولد سال 1300 بود و درسن 90 سالگی درگذشت.سیمین دانشور همسر جلال آل احمد دورانی را در دانشکده هنرهای تجسمی تدریس می کرد و تا آنجایی که اطلاع دارم ، با وجود گستردگی شخصیتی ای که جلال آل احمد داشت، همواره خود بانویی مستقل بود وشهرت آل احمد او را تحت تاثیر قرار نداد. حتی آل احمد او را از خود داستان نویس تر می دانست... درگذشت وی را به تمامی دوستانی که دستی در داستان نویسی و علاقه مند به ادبیات هستند تسلیت میگم. امیدوارم که ما ایرانیان مرده پرست قبل از اینکه چنین انسانهایی رو آنهم در کشور خودمون واسه همیشه از دست بدیم، قدرشون رو بدونیم و به بودنشون افتخار کنیم ..

نیشترش این بود که در روز جهانی زن و چند روز بعد از وضع قانونی ضد خانواده در مجلس ایشان هم از جمع ادیبان ایران رخت بر بستند
یادشان گرامی و روحشان شاد باد

ن.س جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ

بله.در ذهنم این موضوع بود که همزمان با روز جهانی زن رخ داد.ولی فراموش کردم بنویسم.وجودشون افتخاری بود. مخصوصا بااثری چون سووشون .چند سال پیش هم بر اثر بیماری به بیمارستان میرن و اون موقع شایعه میشه که ایشون فوت کردن..ایران و ایرانی و شایعات. به هر حال یادشون گرامی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد